سلام دوستان سبز.معذرت خواهی من رو بابت تاخیر چند هفته ای ببخشید.تصادف بدی داشتم و تازه برگشتم...
دانشگاه من سمت افسریه است....امروز که بعد از 2 یا 3 هفته رفتم یه شعر که دقیقا زیر پل بسیج یعنی جایی که ماشیتهای زیر گذر
میتونن بخونن توجه من رو به خودش جلب کرد...
بسیجی دیده ی یبدار عشق است
بسیجی مرد پرچم دار عشق است
نمیدونستم باید بخندم یا گریه کنم؟
از خدا میخواستم همون موقع پل بسیج خراب شه رو سرم تا نبینم....نبینم که همچین اشعار مزخرفی رو بزرگ و تحریری بنویسن ولی ما فقط و فقط واسه نوشتن 2 کلمه با رنگ سبز به خودمون بلرزیم!!!!!!!!
کاش میمردم و نمیدیدم از در و دیوار دانشگاهها داره بسیجی بالا میره...
کاش میمردم و نمیدیم دوست بدبخت من علی رغم سعیش ارشد قبول نشه ولی بسیجیا عین..... برن بشن آقای دکتر...
کاش میمردم و نمیدیدم قدرت دست یه مشت آدم لاشخوره...
قربونه اون مادری برم که وقتی بسیجی رو دید با کیفش زد تو سرش...
دلم خونه......خیلی....اسم اینوپست نزارین بیشتر به درد دل شبیه شده...
امروز با استاد وصیت دعوام شد.. از کلاس بیرونم کرد....
خاک بر سر من که استادم میگه رهبرو شما تعیین نمیکنید؛رهبر از طرف امام زمان (عج) تعیین شده....
اینکه نمیدونم کی زمان جنگ میگفته آقای موسوی پدر ما رو درآورده و ما هرکاری میکنیم اون 1 شبه میزنه همه چیزو داغون میکنه...
چی بگم آخه برگشته میگه اونایی که دستگیر شدن یا کشته شدن همه از وابستگان به آمریکا و کشورهای دشمن بودن...
حقشونه...نتونستم ساکت بشینم..نباید ساکت مینشتم چون در این صورت به برادرم و برادرها و خواهرهای شهیدم خیانت کرده بودم..
وقتی داشتم از کلاس بیرون میرفتم گفت ((خانم...... اینجوری تموم نمیشه..منتظر عواقبش باش))
منم در جواب شعر معروف احمد شاملو رو براش خوندم:
((هرگز از مرگ نهراسیدم؛گرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود؛هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی فزون باشد)))
میدونی چی برام تعجب آوره؟
اینکه اینایی که به ظاهر قشر فرهیخته جامعه هستن اینا چرا؟